شیرین کاری های جدید فندق مامان
وای وای واییییییییییییییییییییییییییییییییی یعنی هرچی از نفس مامان بگم کم گفتم،چقدر ناز،شکر و عسل شده یعنی حتی وقتی هم که ساکت و آروم نشسته یه جا بازم دلم میخواد بغلش کنم فشارش بدم و لهش کنم یعنی،خیلی خوردنی شده کاش میتونسم عکس های جدید ازش بذارم اما نمیدونم چرا نمیشه شاید ویندوز باید به روز بشه،خوب بگم از شیرین کاری های نفسی مامان،امیرعلی جونی قشنگ دیگه میتونه از مبل اینا بگیره و وایسته واسه جند ثانیم دستاشو ول میکنه اما از ترس زمین خوردن زود از مبل میگیره که نیافته،تازگیام که تن صداش بلند شده همش با خودش بازی میکنه و داد میزنه یا با شنیدن صدای آهنگی از تلفن یا از تلوزیون با صدای بلندش یه صدایی مثه صدای آواز در میاره یا وقتی یه چیزی که میگیم یا یکی رو صدا میزنیم میخواد حرف مارو تکرار کنه یه جیزی شبیه گفته ما میگه،مثلا من داشتم زن عموش رو صدا میکردم که نفسم دوسش داره خواست اونم صداش کنه یه دفه گفت مده(مریم)دیگه هر چی کردیم نگفت قربونش برم که شیرین زبون شده برا من...........
به امید پیشرفت های روز به روز تو میوه ی زندگی ما امیرعلی جونی........