اولین چله و اولین برف امیرعلی 1393/09/30
شب چله که خونه آبابا اینا بودیم شما خوابت بردو نتونستی با ما باشی و خوش بگذرونی جات خالی این شد که فردا شبش رفتیم خونه مامان جون اونجا دوباره چله کردیم تا شما سلطان کوچولوی ما هم بتونی چله کنی و با ما خوش بگذرونی ،قربونت برم که عاشق انارم هستی با یه انگشتتم در تلاشی یه انار برداری بذاری دهنت که بلاخره هم موفق نشدی،قربون اون انگشتای فسقلیت بشم نفسی مامان . اینم عکس از شما تو اولین اولین روز از زمستون و برف زمستونی فدای اون اخمات برم فندقم که با زور خودتو نگه داشتی نیافتی تا مامانی عکستو بندازه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی