جادویی که همه چیز را تغییر میدهد....
میلیونها سال است که زنها حامله میشوند و شکم هایشان میشود خانه موجودی دیگر
میلیون ها سال است که ادمهای دیگر شاهد بارداری و زایمان زنان هستند اما هنوز هیچکس به ان عادت نکرده است. نه زنهای حامله و نه رهگذرها ، مردم دوست دارند به زنهای حامله لبخند بزنند و مراقبشان باشند.
شکمهای بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمیشوند ، جدا چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو . چقدر عجیب است تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است .......
چیزهایی هیچ وقت عادی نمیشوند . بچه دار شدن مثل یک جادوست ، مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت میشود باورش کرد ،آخر چطور میشود یکدفعه مادر شد همین که اولین بار نقطه تپنده ای رو نشانت میدهندو میگویند این بچه شماست همه چیز تغییر میکند .....
دستت را میگذاری روی شکمت و حس میکنی از همین حالا باید قویتر باشی ، باید محافظت کنی از ان نقطه تپنده کوچک . باید حامی اش باشی ، همراهش باشی . هرروز بزرگ و بزرگتر میشود و احساساتت بیشتر موج برمیدارد .
شروع به تکان خوردن که میکند فکر میکنی دیگر خودت نیستی ، دیگر پاهایت روی زمین نیست ، لذتی وجودت را میگیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس هست.با گذشت هرروز و هر ماه چقدر عاشق تر میشی .چقدر قلبت برایش میتپد برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود ، چشمهایش ، دهانش ، انگشتهایش و....اما این را خوب میدانی که هر شکلی هست و از هر رنگی فرشته ای است آسمانی از جنس عشق از آن تو
از همین روزهاست که نگرانش میشوی که چرا تکان نمیخورد ، چرا نمیچرخد ، چرا با لگدهایش نمیگوید من اینجام.
بارداری مثل یک جادوست .جادویی که همه چیز را تغیر میدهد ، جادویی که تو را تغییر میدهد و دیگر اسمت را برای همیشه عوض میکند :
بعد از این کسی هست که تو را مادر صدا خواهد کرد