امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 33 سال و 16 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 33 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

امیرعلی نفس مامانو بابایی

لالایی که برا نفس میخونم موقع خواب

گنجشک لالا، سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب بالا لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی… لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی… گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت، خوابیده بیشه گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت، خوابیده بیشه لالا لایی لا لالایی لا لا لالایی… لالا لالالایی لا لالایی لا لا لالایی… جنگل لا لا لا لا برکه لا لا لا لا شب بر همه خوش، تا صبح فردا شب بر همه خوش، تا صبح فردا لالا لالالایی لا لالایی لالا لالالایی لا لالایی   ...
2 تير 1393

عاشقانه ی دوم زندگی من

قربونت برم نی نی 7 کیلویی من فدات بشم تپولوی مامانی عزیز دلم شکموی مامان دنیای من عشق من تو نبودی زندگیم معنی نداشت تو به زندگی ما معنای دیگه ای بخشیدی ما خوشبختی امروزمونو مدیون تو هستیم دانیارو به پات میریزم عشقم تو نباشی زندگی یعنی پوچ منو بابایی عاشقانه میپرستیمت و تا عمر داریم عاشقانه هامونو با تو قسمت میکنیم،تو عشق دوم منی تو معنی با هم بودنو به ما فهموندی و ما الان میدونیم که قدره با هم بودنو بیشتر درک میکنیم بمون عقم بمو چون که هستی هستیم ...... ...
2 تير 1393

امروز

عسلی مامانو امروز صبح برده بودیم  دکتر مشکلی نداشت فقط بردیم که از رشدش مطمعن شیم،تپولوی مامان 7 کیلو شده دکترش گفت رشدش خیلی خوبه،البته اینم بگما شکمو تشریف داره شیره خودمو که میخوره شیر خشکم که میخوره بعضی وقتا تازگیام بهش بیسکوییت مادر میدم خیلی هم دوست داره،اول با شیشه میدادم بهش یکم اذیت شد الان با قاشق میدم که یکم کاره جویدنم یاد بگیره عادت کنه با قاشق خوردنو عزیز دلم انقدر شکمو هست که فک میکنه قاشق پستونک یا شیشه ست که باید بمونه دهنش تا بمکه وقتی در میارم شروع میکنه به دادو بیداد که چرا از دهنم کشیدی قاشقو منم مجبورم زود زود بذارم دهنش تا صداش در نیاد،قربونش برم که اینقدر خوردنو دوس داره و معلومه که خوش خو...
1 تير 1393

اولین مسافرت من با امیر علی

خوب بلاخره بعد از 2هفته برگشتیم،رفته بودیم خونه مامان جون یه هفته ای اونجا بودیم آخه بابایی امتحاناتش شروع شده قرار بود تا ماه بعد اونجا باشیم که هم  بابایی دلش برا ما تنگ شد ما هم دلمون برا بابایی تنگ شده بود ،یه هفته ایم رفتیم شهرستان خونه ی دایی مامانی این اولین مسافرتی بود که با هم رفتیم پسرم،بد نبود خوش گذشت  فقط بابایی نذاشت زیاد بمونیم دا،توام پسر خوبی بودی زیاد اذیت نکردی قربونت برم که رفته رفته داری بزرگو عاقل و آروم میشی البته شیطونیای خودتو داریا هرروز یه شیرین کاری جدید یاد میگیری هرروز شیرین ترو خوردنی تر میشی بعضی وقتا که با هم بازی میکنیم میخندی و صدا در میاری دلم میخواد بغلت کنمو لهت کنم بچلونمت انقد...
28 خرداد 1393

بدون عنوان

نمیدونم این مامانا چطوری فرصت میکنن که بیان هروز هروز خاطرات نی نی هاشونو بنویسن والا من که وقت نمیکنم ،آخه امیرعلی من با این که 2ماهو نیمه شه ولی خیلی شیطونه وقتی بیداره همش باید کنارش باشم بغلش کنم یا باهاش بازی کنم پسرم گلم یکمم نق نقو تشریف داره نمیدونم علت این که اصلا آروم قرار نداره چیه،وقتی خوابه یهو گریه میکنه انگار تو خواب از یه چیزی میترسه وقتی هم بیداره اصلا دوس نداره رو زمین باشه یا به پشت بخوابونیمشو باهاش بازی کنیم همش دستو پا میزنه که برش داریم دیر بجنبیم صداش در میاد یجوری تو بغلمون احساس آرامش میکنه من احساس میکنم وقتی بغلمون نیست میترسه از چی؟نمیدونم حالت استرس داره بچم،وقتی هم که خوابه یا کاره خونه میکنم یا کارای ام...
5 خرداد 1393

عکس از عید نوروز سال 1393

5 شنبه شب لحظه ی سال تحویل خونه بابا بزرگ اینا امیر علی تکنار سفره 7 سین ساعت 8 شب،که امیر علی جون 8 روزش بود،قربونش برم!!! امیر علی بغل بابا بزرگش!!!!!   ...
2 خرداد 1393

خوشمزه

امیر علی عزیزم تازگی یه شیرین کاری جدید یاد گرفته اونم اینه که دستشو مشت میکنه میبره دهنش و مک میزنه آخه هنوز بلد نیست انگشتشو بمکه،یکم بعد حالش بد میشه در میاره اون یکی مشتشو میکنه دهنش همچین ملچ مولوچ را میندازه که بیا و ببین انگار داره باقلوا میخوره قربونش برم انقدر خوشمزه میشه ،رفته رفتم داره شیطون میشه همش دوس داره باهاش بازی کنیم حرف بزنیمو تو بغلمون بگردونیمش ،انقدر خوشحالی میکنه باهاش حرف زدنی،صداهای بلند در میاره میخنده و ورجه وورجه میکنه ،پستونکم انقدر دوس داره همش دلش میخواد دهنش باشه ،نباشه خوباش نمیبره ،قربونش برم همش زبونشو در میاره بیرون یادش میره پستونک دهنشه وقتی از دهنش میافته شروع میکنه به دادو بیداد باید با یه د...
2 خرداد 1393